کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)
نگاهی به مهم‌ ترین عناصر و ارکان معاد از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : غرویان، محسن

محل نشر : قم

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

نگاهی به مهم‌ ترین عناصر و ارکان معاد از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

نگاهی به مهم ترین عناصر و ارکان معاد از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین محسن غرویان

مقدمه

الف. ‏مگر نه این است که بحث معاد از اصول اعتقادات ما است و می بایست با برهان‏‎ ‎‏و استدلال عقلی تبیین شود؟! پس چرا برخی از بحث عقلی در باب معاد وحشت دارند و‏‎ ‎‏از آن منع می کنند؟!‏

‏مگر خداوند در قرآن کریم نمی فرماید:‏

‏«‏هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَیَعْلَمُونَ‏»‏‏؛‏‎[1]‎

‏آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند مساوی هستند؟!‏

‏و مگر خدای علیم و بصیر نمی فرماید:‏

‏«‏هَلْ یَسْتَوِی الْأعْمیٰ وَالْبَصِیرُ أفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ‏»‏‏؛‏‎[2]‎

‏آیا فرد کور و فرد بینا با هم مساوی اند؟! آیا شما تفکر نمی کنید؟‏

‏طرح سؤال و پرسش برای رفع جهل و نادانی، امری عقلایی است که قرآن کریم نیز‏‎ ‎‏بدان امر کرده است و می فرماید:‏

‏«‏فَاسْألُوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لاَتَعْلَمُونَ‏»‏‏؛‏‎[3]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 391

‏اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.‏

‏بنابراین، بحث عقلی و تحلیلی در باب وجود و ماهیت معاد، واجب عقلی و ضرورتی‏‎ ‎‏شرعی است.‏

‏البته ممکن است ما پس از بحث های طولانی و تفکرات فراوان در این زمینه، باز هم به‏‎ ‎‏جایی نرسیم و با شبهات و سؤالات بیش تری مواجه شویم. ولی این امر موجب نمی شود‏‎ ‎‏که کلاً بحث از معاد را رها کنیم و یا آن را به گونه ای نامعقول طرح نماییم و تصویری‏‎ ‎‏نادرست از آن ارائه دهیم.‏

ب.‏ این جانب برای حل بسیاری از شبهات و پاسخ انبوهی از سؤالات اعتقادی، سه بار‏‎ ‎‏از محضر یکی از اساتید بزرگوار حکمت متعالیۀ صدرایی و از شاگردان برجستۀ علاّمه‏‎ ‎‏طباطبائی ـ  رضوان الله علیه ـ تقاضا نمودم که درس معاد بگویند و مباحث آن را تبیین‏‎ ‎‏نمایند. اما هر سه بار معظّم له فرمودند که بحث معاد، بحث پیچیده و سنگینی است و‏‎ ‎‏علاّمه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ هم به صورت مفصّل وارد این بحث نشده اند و یک بار که از ایشان‏‎ ‎‏خواستیم به طور دقیق و تحلیلی به بحث معاد بپردازند، فرمودند: شاید صد سال دیگر،‏‎ ‎‏آمادگی و زمینۀ طرح مباحث عمیق و دقیقِ معاد در مردم پیدا  شود!‏

‏اما سخن این است که حتی در بین خواص هم، بحث معاد به طور جدّی و عمیق‏‎ ‎‏مطرح نمی شود و گویا عده ای در اصول اعتقادات، آن هم در میان خودی ها و خواص،‏‎ ‎‏قائل به تقیّه هستند!‏

‏چرا باید چنین باشد؟ اگر ما در بین خودمان این مسائل را حل نکنیم و بهترین پاسخ ها‏‎ ‎‏و تحلیل ها را ارائه ندهیم، هرگز نمی توانیم پاسخ گوی شبهات کلامی نسل جوان و جدید‏‎ ‎‏امروز باشیم و در نهایت، این روند به زیان نظام عقیدتی ما خواهد انجامید.‏

ج.‏ برخی بر این باورند که اگر واقعِ معاد، بهشت، دوزخ و... را برای عموم مردم‏‎ ‎‏بگوییم، اثر تربیتی و اخلاقی معاد کم می شود!‏

‏به نظر می رسد مطلب به عکس است زیرا:‏

‏اوّلاً: جهل و خلاف واقعیت هیچ گاه اثر واقعیت و علم را ندارد؛‏

‏و ثانیاً: ارتقای سطح معرفت در مردم، باعث ارتقای سطح تأثیرپذیری و انفعال آن ها‏‎ ‎‏خواهد شد؛‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 392

‏و ثالثاً: علمای دین موظفند حقایق دینی را آن گونه که هست برای مردم بیان کنند و‏‎ ‎‏میزان تأثیرگذاری آن، امری است که به خود مردم مربوط می شود؛‏

‏و رابعاً: تحریف اعتقادات دینی و کتمان آن ها از مردم، خلاف عقل و شرع است.‏

‏با توجه به نکات فوق بایستی بحث دقیق و عمیق معاد، به عنوان یک بحث جدّی‏‎ ‎‏کلامی توسط اساتید، بزرگان و محققان فلسفۀ اسلامی مطرح شود و آخرین دیدگاه ها،‏‎ ‎‏آراء و نظریات در این باب به صورت صریح و شفاف ارائه گردد.‏

د.‏ در مقالۀ حاضر تلاش شده است لُبّ نظریات حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد‏‎ ‎‏مهم ترین عناصر و ارکان بحث معاد بیان شود.‏

‏در فصل نخست عمدتاً به این نکته پرداخته شده است که آیا تصویر امام ‏‏رحمه الله‏‏ از مسألۀ معاد‏‎ ‎‏و قیامت، با تصویری که عموم مردم دارند، یکی است؟ اجمالاً پاسخ این سؤال، منفی است.‏

‏فصل دوم، کاوشی است در مسألۀ معاد جسمانی و روحانی و حقیقت آن ها در‏‎ ‎‏کلمات  امام ‏‏رحمه الله‏‏.‏

‏در فصل سوم، بحث بهشت و جهنم در کلمات، سخنان و آراء حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است.‏

‏در فصل چهارم، جوهرۀ اصلی رأی و دیدگاه ایشان در باب معاد به اختصار آورده‏‎ ‎‏شده  است.‏

‏گمان نویسنده این است که با مطالعۀ دقیق نظرات معظّم له در این چهار فصل، لبّ و‏‎ ‎‏مغزای رأی ایشان در حقیقت معاد و قیامت به دست می آید.‏

‏منبع اصلی این مقاله کتاب ‏‏معاد از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ است که دفتر سی ام از مجموعۀ‏‎ ‎‏ارزشمند ‏‏تبیان‏‏ به شمار می رود.‏

‏در خاتمۀ این مقدمه، به جا است زحمات و تلاش های ارزشمند مؤسسۀ تنظیم و نشر‏‎ ‎‏آثار امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ را در چاپ و ارائه افکار و اندیشه های آن بزرگ مرد الهی و نیز در‏‎ ‎‏برگزاری کنگرۀ اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ سپاس گویم و از خدای منّان‏‎ ‎‏برای همۀ دست اندرکاران، توفیق روز افزون طلب نمایم. ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 393

فصل اول آیا حقیقت معاد همان است که عموم آن را تصور می کنند؟

‏تصور اولیه و ابتدایی ما از معاد این است که «زمانی» و «مکانی» است و بهشت یا‏‎ ‎‏دوزخ، جایی است که به ترتیب، خوبان و بدان را در آن وارد می کنند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ عالم آخرت را از جنس این عالَم نمی دانند و می فرمایند مرتبۀ وجودی‏‎ ‎‏عالم آخرت و  معاد، با مرتبۀ وجودی این عالم، مساوی و هم عرض نیست و لذا مکان‏‎ ‎‏ندارد، بلکه فوق مکان و زمان  است.‏

‏لازمۀ این سخن آن است که بهشت و دوزخ، غیر زمانی و غیر مکانی (یعنی مجرد)‏‎ ‎‏باشند. به عبارات حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏بنگرید:‏

‏بنابر قول حق، واضح است که آن عالَم از جنس این عالم نیست و در درجه و مرتبۀ وجودی‏‎ ‎‏فوق آن می باشد، ولذا طلب مکان برای آن، غلط واضح است. آن عالم فوق مکان و زمان‏‎ ‎‏است... مکان امری است که با مقایسه حاصل می شود. وقتی دو چیز، هم عرض باشند‏‎ ‎‏به خاطر عدم امکان تداخل اجسام مادی، اشارۀ حسّیۀ وضعیه به هر کدام ممکن است، لذا‏‎ ‎‏می گوییم یکی این جا است و دیگری آن جا... ولی عالم آخرت چون عالمی مستقل و تامّ‏‎ ‎‏است، در خارجْ جهت ندارد و در داخل آن هم موجودات با هم تزاحم ندارند تا هر یک در‏‎ ‎‏طرفی واقع شوند... چرا که مکان ندارند و به همین سبب با یکدیگر تزاحم هم ندارند... جنّات‏‎ ‎‏عالم آخرت هم همین طور است و نیز در داخل عالم آخرت، جهت و طرف نیست تا برای‏‎ ‎‏موجودات و اشیاء آن جا مکان مطرح باشد.‏‎[4]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ برخی اعتقادات مردم را در باب معاد و حیات اخروی غلط می دانند و‏‎ ‎‏چنین می فرمایند:‏

‏ما برخی اعتقادات غلط مردم در باب معاد جسمانی و جسم اخروی را بیان می کنیم؛ دل‏‎ ‎‏بعضی را که باز کنیم این طور می فهمیم که معتقدند: بدن برزخی داشتن یعنی این که الآن‏‎ ‎‏خداوند قالب هایی ساخته و در انباری که اسمش «عالم برزخ» است جمعشان کرده است‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 394

‏(مثل کوزه هایی که کوزه گرها درست می کنند) روح که از بدن خارج شد، آن را می برند و داخل‏‎ ‎‏قالب ها می کنند!... این چه حرف هایی است؟... این چه تناقضاتی است؟‏

‏در عین حال که ‏‏[‏‏گوینده‏‏]‏‏ همین قبر را اراده می کند، می گوید: «قبور مؤمنین و متّقین از‏‎ ‎‏مشرق تا مغرب است»؛ مگر در همین قم صدهزار قبر از قبور مؤمنین سراغ نداریم؟ مگر‏‎ ‎‏زمین ما چقدر وسعت دارد؟ آیا وقتی می گوید: «بدن انسان در قبر عذاب می شود»، منظورش‏‎ ‎‏این است که به این استخوان ها، که آن هم البته خاک خواهد شد، عذاب واقع می گردد؟ حتماً‏‎ ‎‏منظور این نیست! پس چرا چیزهایی را به گردن شرع می گذارند که طبق هیچ آیه و روایتی‏‎ ‎‏درست نیست؟‏‎[5]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در بحث شبهۀ آکِل و مأکول، استعداد و فهم عامّه را در بحث معاد،‏‎ ‎‏نازل می دانند و می فرمایند:‏

‏پاسخ این شبهه بر مبنای مسلک ملاصدرا ‏‏رحمه الله‏‏ روشن و واضح است.‏‎[6]‎

‏و سپس می فرمایند:‏

‏... بلی قائلین به معادی که نظرشان طبق استعداد و فهم عامّه است باید به این اشکال جواب‏‎ ‎‏دهند. آن ها هم حرف های مختلفی زده اند... این ها حرف هایی است که نگفتنش بهتر از‏‎ ‎‏گفتنش است!‏‎[7]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ برخی از سخنان متکلمان در پاسخ گویی به شبهات معاد، از قبیل تفسیر‏‎ ‎‏معنای «‏عَجْبُ الذَنَب»‎[8]‎‏ و تمسّک به «جزء لایتجزّی» را موافق سخنان عوامانه می دانند و‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏... آیا این حرف ها خنده آور نیست؟ آیا انصاف است به یک شرع متین و مقدّس این حرف ها‏‎ ‎‏را نسبت داد؟‏‎[9]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 395

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در ذیل آیۀ ‏‏«‏یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ...‏»‏‎[10]‎‏ می فرمایند:‏

‏درست تفکر کن عزیزم، قرآن ـ نعوذ بالله ـ کتاب قصه نیست، شوخی با شما نمی کند؛ ببین چه‏‎ ‎‏می فرماید... خدا می داند عقل من و تو و فکر همۀ بشر از تصورش عاجز است. اگر مراجعه به‏‎ ‎‏اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت کنی و تأمّل در آن ها نمایی، می فهمی که قضیۀ‏‎ ‎‏عذاب آن عالم، غیر از این عذاب هایی است که فکر کردی. قیاس به عذاب این عالم کردن،‏‎ ‎‏قیاس باطل غلطی است.‏‎[11]‎

‏ایشان حقیقت معاد را از مصادیق و حقایق عالم غیب و ماورای طبیعت می دانند و‏‎ ‎‏مقایسۀ آن را با حقایق عالم دنیا نادرست می شمارند و چنین می فرمایند:‏

‏ما اکنون از آتش غضب الهی خبری می شنویم و با هیچ بیانی ممکن نیست حقیقت آن را‏‎ ‎‏برای ما آن طور که هست بیان کنند. همّت دنیا و قاموس طبیعت کوتاه تر از آن است که‏‎ ‎‏بتواند حقایق عالم غیب و ماورای طبیعت را به طوری که هست بیان کند.‏

‏ما هرچه از جانب سعادت یا شقاوت می شنویم، به مقایسۀ به این دنیا و مأنوسات و عادیات‏‎ ‎‏خود از آن چیز می فهمیم و عالم آخرت و ملکوت در تحت مقایسه و میزان دنیا و مُلک در‏‎ ‎‏نیاید. ما هر چه آتش دیدیم، آتـشِ ملاصِق با بدن ـ آن هم نوعاً با سطح بدن ـ را دیدیم و‏‎ ‎‏بیش تر و بالاتر از آن چیزی نیافتیم.‏‎[12]‎

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند که قرآن کریم در ماهیت و نحوۀ معاد وارد نشده‏‎ ‎‏است؛ زیرا افکار و استعدادهای عامّه، ظرفیت آن را ندارند:‏

‏اگر قرآن، علاوه بر ایجاد عقیدۀ حقّۀ مثمره، بخواهد در نحوه و ماهیت آن هم گفت و گو‏‎ ‎‏نماید، اصل منظور، به خاطر پیچیدگی مقدّمات و عدم مساعدت افکار و استعدادات عامّه، بر‏‎ ‎‏زمین می ماند و پرورانیدن عقاید دربارۀ موضوع اصلی مشکل می گردد؛ لذا کافی است که‏‎ ‎‏قرآن فقط اصل معاد را ذکر کند و زندگی و حیاتی با همان جسم و هیکل و شخصیت قبل از‏‎ ‎‏موت را به انسان ارائه نماید. آیات هم بیش از این چیزی به دست نمی دهد؛ زیرا همین‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 396

‏مقدار، جهت نیل به مقصود کفایت می کند.‏‎[13]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند که گاهی تقیّه در مسائل فلسفی و عقیدتی ضرورت پیدا می کند‏‎ ‎‏و فیلسوف مجبور می شود طبق عقیدۀ عامّۀ مردم سخن بگوید. ایشان همچون‏‎ ‎‏ملاّصدرا ‏‏رحمه الله‏‏ بر این باورند که روح و نفس آدمی، «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء»‏‎ ‎‏است و این همان عقیدۀ افلاطون و ارسطو و دیگر قدما است؛ اما آن حکیمان چون در‏‎ ‎‏زمان خودشان گرفتار تقیّه بودند، نمی توانستند با صراحت لهجه مراد و مقصود خود را‏‎ ‎‏بیان کنند، بلکه طبق عقیدۀ عامّۀ مردم سخن می گفتند.‏

‏امام می فرمایند:‏

‏اکنون هم در قلوب برخی مسلمانان این معنا راسخ است که نفس قبل از بدن وجود داشته و‏‎ ‎‏سپس وارد بدن می شود، با این که این عقیده از آنِ مسلمین نیست.‏‎[14]‎

‏و همچنین می فرمایند:‏

‏چون در اذهان شریف بعضی از محدّثین ما گاهی معنایی، مخالف برخی از اصول مذهب‏‎ ‎‏جلوه می کرد و گمان می کردند که اگر به فلان مطلب قائل شوند اساس مذهب در خطر است،‏‎ ‎‏لذا آن مطلب را قبول نمی کردند و قائلان آن را تکفیر می نمودند. مثلاً با این که مرحوم‏‎ ‎‏مفید ‏‏رحمه الله‏‏ قائل به تجرّد نفس بوده و در کتابش هم نوشته است و پدر مرحوم مجلسی هم به‏‎ ‎‏تجرّد نفس قائل بوده، ولی در نظر مرحوم مجلسی، تجرّد نفس با اصول مذهب منافات دارد؛‏‎ ‎‏لذا او تجرّد نفس را انکار نموده و فرموده: «جز حق تعالی و واجب الوجود، مجرّدی نداریم؛‏‎ ‎‏زیرا اگر غیر از حق تعالی مجرّد یا مجرّداتی داشته باشیم، بطلان قضیۀ حشر و تعذیب و‏‎ ‎‏تألیم و تنعیم و همچنین فاعل موجَب بودن خداوند متعال و تعدّد قدما لازم می آید»؛ فلذا او‏‎ ‎‏منکر تجرّد نفس شده است. ولی حرف مجلسی اشکال دارد.‏‎[15]‎

‏آن بزرگوار در مورد تصویر حشر و معاد جسمانی و رجعت می فرمایند:‏

‏تفصیل قضیۀ معاد جسمانی بعد از طیّ مقدّماتش می آید و معلوم خواهد شد که مطلب اصلاً‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 397

‏آن طور که برخی قائلین به معاد جسمانی گفته اند که: «این خاک ریزه ها را جمع می کنند و از‏‎ ‎‏آن، بدن درست می شود.» نیست؛ زیرا این سخن، اعتقاد به معاد جسمانی به «عین بدن»‏‎ ‎‏نیست، بلکه به معنای معاد جسمانی به «مثل بدن»  است.‏‎[16]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد قضیۀ رجعت می فرمایند:‏

‏امّا قضیۀ رجعت: اولاً چنانچه شیخ محمد حسین اصفهانی ‏‏رحمه الله‏‏ می گفت، ما در جامعۀ مذهبی‏‎ ‎‏خودمان مبتلا به اشکال بزرگی هستیم؛ بدین ترتیب که اگر مطلبی از ضروریات مذهب و یا‏‎ ‎‏از ضروریات دین بود باید علاوه بر دلایلی که برای آن داریم، به تبعات و شاخ و برگ و‏‎ ‎‏خصوصیات آن مطلب ضروری ـ که بین عوامّ الناس مشهور گردیده؛ گر چه دلیلی بر آن‏‎ ‎‏نداشته باشیم ـ نیز قائل باشیم؛ چرا که اگر کسی منکر یکی از آن ها باشد او را مثل منکر‏‎ ‎‏اصل قضیۀ ضروری، پنداشته، تکفیرش می کنند.‏

‏... در قضیۀ رجعت آنچه بر آن دلیل داریم و ضروری است اصل قضیۀ رجعت است، اما‏‎ ‎‏خصوصیاتش ـ مثل این که... امام ‏‏علیه السلام‏‏ را با همان بدنی که سرش را بریدند، می آورند و یا این‏‎ ‎‏که اجزای آن بدن شریف را جمع می کنند و  روح مطهّرش به آن بدن داخل خواهد شد و‏‎ ‎‏امثالهم ـ اموری است که دلیل برای آن ها نداریم و ضروری هم  نیستند.‏‎[17]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد مرگ و حیات، بر خلاف دیدگاه عوام، می فرمایند:‏

‏ما گمان می کنیم که حیات در این جا، چیزی است و نبودن در این جا، نقصی است؛ در‏‎ ‎‏صورتی که حیات در این جا ‏‏[‏‏دنیا‏‏]‏‏ نازلۀ آن حقیقتی است که از عالم غیب آمده است و موت‏‎ ‎‏ـ اگر چنانچه موت انسانی باشد ـ رجوع به همان مرتبه ای است که در اول بوده است و البته‏‎ ‎‏مراتب، مختلف و شئون، مختلف است.‏‎[18]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در برخورد با پاره ای تصورات و تخیّلات عوامانه در مورد قبر و برزخ چنین‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏البته این که قبر باید رو به قبله باشد و یا باید به فلان شکل کنده شود و امثال آن، احکام‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 398

‏فقهی قبر در عالم دنیا است و مربوط به آن عالم و نشئۀ دیگر نیست. ولی چون این بدنی که‏‎ ‎‏الآن به صورت جمادی در آمده، سابقاً بدن مسلمانی بوده و فرد با آن ارتباط داشته، الآن هم‏‎ ‎‏از نظر شرعی احترام دارد و در نتیجه خانۀ این جمادِ محترم که محل او است نیز محترم‏‎ ‎‏است. اما این مطلب بدان معنا نیست که همین قبر، دارِ سؤال و آرامگاه مؤمن باشد.‏‎[19]‎

‏و در سخنی دیگر می فرمایند:‏

‏اگر قضیه همان باشد که فعلاً عقیدۀ اکثر جمعیت مردم است و منشأ یک قسمت آن، از‏‎ ‎‏روضه خوان ها هستند و یک قسمت هم معلوم نیست از کجا آمده، که بر طبق آن معتقدند‏‎ ‎‏انسان ها تا رسیدن قیامت در همین قبر عذاب می شوند، پس باید گفت: پَهلَوی که قبرها را‏‎ ‎‏خراب کرد، در واقع مردم را از عذاب قبر خلاص کرد!‏‎[20]‎

‏ایشان همچنین می فرمایند:‏

‏ادراکات اهل این عالم، از دیدن و شنیدن و شمّ آن ‏‏[‏‏عالم برزخ‏‏]‏‏ عاجز است. ظلمت و وحشت‏‎ ‎‏و فشار قبر را تو هر چه بشنوی به تاریکی ها و وحشت ها و فشارهای این عالم قیاس‏‎ ‎‏می کنی؛ با آن که قیاس باطلی است.‏‎[21]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد بهشت و باغ های آن می فرمایند:‏

‏گمان مکن بهشت و جنّات آن، باغستان های دنیا، منتها قدری وسیع تر و عالی تر است؛ آن‏‎ ‎‏جا دارِ کرامت حق و مهمان خانۀ الهی است. تمام این دنیا، مقابل یک تار موی حورالعین‏‎ ‎‏بهشتی نیست، بلکه مقابل یک تار از حلّه های بهشتی که برای اهل آن فراهم شده نیست.‏‎[22]‎

‏و در مورد حشر، بر خلاف پندارهای سطحی، چنین می فرمایند:‏

‏البته مراد از این گونه کلمات، این نیست که وقتی انسان در عالم طبیعت مُرد، خاک بدنش‏‎ ‎‏دوباره در همین عالم، جمع شده و انسانی دیگر موجود شود؛ زیرا اگر چنین باشد، باید هر روز‏‎ ‎‏معادی باشد؛ برای این که خاک مُرده ها الآن در حول و حوش شهر ما، در مزارع و باغ ها واقع‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 399

‏شده و غذای انسان می شود، تا بالاخره سیرش به ایجاد و حصول انسان منتهی شود.‏‎[23]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند چه بسا کسانی حرف هایی بزنند که سر از انکار حقیقت معاد در‏‎ ‎‏آورد، ولی خود خیال کنند که قائل به معادند! عین عبارات ایشان چنین است:‏

‏بالجمله: آقایانِ قائل به معاد، نمی دانند که با بیان این گونه سخنان، در واقع به معاد و حشر‏‎ ‎‏قائل نخواهند بود و برای گریز از همین مسأله بوده که بعضی از محدّثین ناچاراً، قائل شده اند‏‎ ‎‏که در حشر، «مثل این ابدان» خلق  خواهد شد... البته این گوشت غیر آن گوشتی است که‏‎ ‎‏قبل از پوسیدن داشته، پس «غیر» است؛ منتها دقت  نمی شود.‏‎[24]‎

جمع بندی و نتایج فصل اول

‏با توجه به آراء، اندیشه ها و سخنان حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ که در این فصل به آن ها‏‎ ‎‏اشاره نمودیم، نتایج و مطالب زیر به دست می آید:‏

‏1. عالم آخرت از جنس عالم دنیا نیست.‏

‏2. عالم آخرت، زمان ومکان و جهت ندارد.‏

‏3. اشیاء عالم آخرت نیز زمان و مکان و جهت و تزاحم با یکدیگر ندارند.‏

‏4. قائل شدن به اموری مثل وسعت قبرِ ظاهری مؤمنین و متقین و وقوع عذاب بر‏‎ ‎‏استخوان های مدفون در قبر، خلاف شرع است و با هیچ آیه و روایتی سازگار نمی باشد.‏

‏5. کسانی که فهم و استعدادشان در حد عامّه است، سخنانی در باب معاد می گویند که‏‎ ‎‏نگفتنش بهتر از گفتنش می باشد.‏

‏6. برخی از آراء متکلّمان در باب معاد، خنده آور و موافق سخنان عوام است و نباید‏‎ ‎‏آن ها را به شرع متین ومقدّس نسبت داد.‏

‏7. آنچه قرآن و روایات در باب معاد گفته اند، قصه و شوخی نیست و پس از تأمّل،‏‎ ‎‏روشن می شود که قیاس آن عالم با این عالم، باطل است.‏

‏8. حقیقت آتش اخروی، از حقایق غیبی و ماورای طبیعی است و از جنس آتش‏‎ ‎‏ملاصق با بدن نیست.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 400

‏9. افکار و استعدادهای عامّه توان درک ماهیت و نحوۀ معاد را ندارد و لذا قرآن، وارد‏‎ ‎‏بحث ماهیت معاد نشده است.‏

‏10. گاهی فلاسفه در مسائل عقیدتی از ترس مردم، گرفتار تقیّه می شوند و مجبور‏‎ ‎‏می گردند طبق عقیدۀ عامّۀ مردم سخن بگویند و این درست نیست.‏

‏11. حقیقت معاد جسمانی به این نیست که خاک ریزه ها را جمع کنند و از آن، بدن‏‎ ‎‏درست کنند.‏

‏12. یکی از اشکالات جامعۀ مذهبی ما این است که اگر کسی به یک اصل مبرهن و‏‎ ‎‏ضروریِ عقیدتی ملتزم باشد ولی تبعات و شاخ و برگ هایی را که عوام الناس برای آن‏‎ ‎‏درست کرده اند نپذیرد، مورد تکفیر قرار می گیرد.‏

‏13.  احکام فقهی قبر، مربوط به همین قبر دنیا است، ولی ارتباطی به عالم قبرِ حقیقی‏‎ ‎‏ندارد و چنین نیست که قبر دنیا، دارِ سؤال و جواب و آرامگاه حقیقی مؤمن باشد.‏

‏14. عقیدۀ اکثریت مردم در باب عذاب قبر، یا از حرف های روضه خوان ها است و یا‏‎ ‎‏معلوم نیست از کجا آمده است.‏

‏15. ادراکات اهل این عالم، عاجزتر و نازل تر از آن است که به حقیقت بهشت، دوزخ،‏‎ ‎‏فشار قبر، وحشتِ قیامت و امثال این امور برسد.‏

‏16. برخی افرادِ قائل به معاد، خود نمی فهمند که با آراء و سخنانشان، منکر معادند نه‏‎ ‎‏قائل به معاد.‏

فصل دوم آیا جهان آخرت مادی است یا معنوی؟

‏بحث معاد جسمانی و یا روحانی، از مهم ترین مباحثِ اختلافی و مورد نزاع در بین‏‎ ‎‏اهل فن است. ‏

‏البته مراد از «معاد جسمانی» این نیست که فقط جسم، محشور می شود؛ بلکه مراد،‏‎ ‎‏حشر جسم و روح با هم است.‏

‏و اما منظور از «معاد روحانی» این است که حقیقتِ معاد، روحانی و معنوی است و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 401

‏حقایق و وقایع قیامت کبرا، در عالَم معنا واقع می شود نه در عالم ماده و جسم طبیعی. ‏

‏اینک مهم ترین نظرات حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه را می خوانیم و در پایان‏‎ ‎‏فصل، به جمع بندی و نتیجه گیری خواهیم پرداخت. ‏

‏ایشان دربارۀ حیات آدمی می نویسند:‏

‏برای انسان، دو زندگانی است: یکی زندگانی مادّی دنیایی که در این جهان است، و یکی‏‎ ‎‏زندگانی معنوی آخرتی که در جهان دیگر است.‏‎[25]‎

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ قیامت را از مصادیق غیب می دانند:‏

‏مادّیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را «حس» دانسته ... و چیزی را که ماده ندارد،‏‎ ‎‏موجود نمی دانند. قهراً جهان غیب ـ مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوّت و قیامت ـ را‏‎ ‎‏یک سره افسانه می دانند؛ در حالی که... هستی، اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده‏‎ ‎‏ندارد، می تواند موجود باشد.‏‎[26]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ حیات اخروی را حیات صحیح و حقیقی انسان می دانند و آن را ماورای‏‎ ‎‏طبیعت معرفی می فرمایند:‏

‏انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعدالطبیعه هم دارد و آن‏‎ ‎‏حیات مابعدالطبیعه، حیات صحیح انسان است.‏‎[27]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد مجهول بودن عالم آخرت می فرمایند:‏

‏مقصود، یک عالَم ماورای این عالَم است. آن ها ‏‏[‏‏انبیا‏‏]‏‏ ماورا را دیدند؛ یک عالَم غیبی که بر‏‎ ‎‏ما الآن مجهول است، آن ها دیدند.‏‎[28]‎

‏ایشان معاد را غایت خلقت انسان می دانند و آن را مصداق «عالم غیب مطلق»‏‎ ‎‏می شمارند:‏

‏غایت خلقت انسان، عالم غیب مطلق است... و معاد او«الی الله » و «مِن الله » و «فیالله » و‏‎ ‎‏«بالله » است.‏‎[29]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 402

‏ایشان مادّی و طبیعی دانستن معاد را در حقیقت، به منزلۀ انکار معاد می دانند و‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏معاد امری نیست که در همین نشئۀ طبیعت واقع شود؛ این، انکار معاد و رجوع الی الله و‏‎ ‎‏تثبیت عالم طبیعت و تخلید آن است. امر معاد مثل فساد و خاک شدن شجره و دوباره به‏‎ ‎‏صورت شجره در آمدن همان اجزا به مرور زمان، با تحولات و انقلابات طبیعت نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏تغییر شجره به منزلۀ برگشتن به نشئۀ دیگر نمی باشد؛ در صورتی که ضرورت تمام شرایع‏‎ ‎‏این است که معاد، اثبات نشئۀ دیگر و اثبات عالم فوق الطبیعه است و لفظ «معاد» هم به‏‎ ‎‏معنی «عود إلی الله » است. «عود إلی الله » دانستن معاد به سبب قربی است که آن نشئه به‏‎ ‎‏عالم اُلوهیت دارد.‏‎[30]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ ماوراء الطبیعی بودن معاد را مورد اجماع همۀ ادیان می دانند و‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏ادیان همه قائل... هستند؛ برهان قائم است بر این که یک عالم دیگری ماورای این عالم‏‎ ‎‏طبیعت هست.‏‎[31]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ مرگ را عبور از طبیعت و ورود به ماورای طبیعت می دانند و می فرمایند:‏‎[32]‎

‏نفس به تدریج حرکت می کند... تا این که وقتی به سبب سیر تکاملی، خود را از طبیعت بیرون‏‎ ‎‏بکشد و در کاروان مجرّدات منسلک شود، در حقیقت این موجود، سواری است که از اولْ‏‎ ‎‏نقطۀ طبیعت و عالم هیولی برمی خیزد... ولی به تدریج از طبیعت جلو می افتد... و از آخرین‏‎ ‎‏مرتبۀ طبیعت که قدم برمی دارد به اولین درجۀ عالم تجرّد قدم می گذارد و از عالم شهادت‏‎ ‎‏گذشته، به عالم غیب می رسد. ‏

‏این فراق را که وقتی موجود، از مرز طبیعت و تجرّد می گذرد و با قافلۀ طبیعت وداع می کند،‏‎ ‎‏رخ می دهد «مرگ» می نامیم.‏

‏این فراق، قهری و طبیعی و این وداع، وداع اجباری و این مسافرت، امری جبلّی است؛‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 403

‏«‏فَإذَا  جَآءَ أجَلُهُمْ لاَیَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ‏»‏‎[33]‎‏.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ جهان آخرت را جهانی می دانند که با ارادۀ انسان اصطکاکی پیدا نمی کند؛‏‎ ‎‏برخلاف دنیا و طبیعت که آدمی در آن از حرّیت و نفوذ اراده برخوردار نیست.‏‎[34]‎‏ ایشان در‏‎ ‎‏مورد راحتی مطلق و نفوذ اراده و سلطنت حقیقی در جهان آخرت می فرمایند: ‏

‏و این طور سلطنت جز در عالم ما بعد الطبیعه که بهشت اهل طاعت است، یافت نشود.‏‎[35]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ حیات آخرت را نشئۀ ثانیۀ غیبیه می دانند و می فرمایند این معنا موافق‏‎ ‎‏فطرت است:‏

‏حیات دنیایی ممکن نیست ابدی باشد و چون زایل است، فطرت از آن متنفّر است و نشئۀ‏‎ ‎‏ثانیۀ غیبیه که نشئۀ باقیه است، معشوق فطرت است. پس ایمان به یوم الآخره، یعنی نشئۀ‏‎ ‎‏ما بعد الدنیا، از فطریات است.‏‎[36]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ برپا شدن قیامت را نتیجۀ حرکت جوهری و مجرّد می شمارند:‏

‏حاصل سخن این که: انسان به حرکت جوهریه، دارای تکامل جوهری است و بر طبق آن رو‏‎ ‎‏به تجرّد می رود و بر پا شدن قیامت، حتی اگر انبیا هم نبودند، بر طبق این حرکت جوهری،‏‎ ‎‏قهری و ذاتی بود.‏‎[37]‎

‏ایشان در باب معاد روحانی و عود نفوس به ابدان می فرمایند:‏

‏پس از این ها نتیجه حاصل شد که نفس، به خراب بدن و مفارقت از آن، فاسد و خراب نشود؛‏‎ ‎‏بلکه باقی در عالم دیگری است و فساد برای آن نیست و این «معاد روحانی» است از برای‏‎ ‎‏نفوس و ارواح که قبل از قیامت برای آن ها حاصل است، تا آن که ارادۀ حق تعلّق گیرد به عود‏‎ ‎‏آن ها بر ابدان.‏‎[38]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ یکی از مقدّمات اثبات معاد برای موجودات را تجرّد می دانند؛ عبارت ایشان‏‎ ‎‏این است:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 404

‏نوع بشر دارای صور خیالیه هستند و گر چه نمی توانند اشیاء را در مرتبۀ تامّ التجرّد عقلانی‏‎ ‎‏ادراک نمایند، لیکن همین که صور خیالیه دارند برای نتیجۀ بحث ما ـ یعنی اثبات معادـ‏‎ ‎‏کافی  است؛ به جهت این که اگر موجودی به مرتبۀ تجرّد خیالی... برسد، برای او اثبات معاد‏‎ ‎‏می شود. از این رو ما قائلیم حتی از بین حیوانات، آن هایی که به تجرّد خیالی رسیده اند،‏‎ ‎‏محشور می شوند.‏‎[39]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ روی مبنای ملاصدرا ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند موجودی که مجرّد نباشد، حشر ندارد و در‏‎ ‎‏این زمینه می فرمایند:‏

‏لازم نیست همه به تجرّد عقلانی برسند برای بقای نفس بعد از مفارقت از بدن؛ تجرّد خیالی‏‎ ‎‏و مثالی هم کافی است... نفس هر موجودی که تجرّد خیالی و مثالی پیدا کرده باشد به سبب‏‎ ‎‏تجرّد مثالی اش باقی است. پس چنانچه مثلاً به جنینی آسیب رسید و در اثر آن به این مرتبه‏‎ ‎‏از تجرّد نرسید، ملزم نیستیم که به حشر و بقای نفس او ملتزم شویم. چنان که از بعضی اخبار‏‎ ‎‏کافی‏‏ هم این نکته استنباط می شود که بعضی از نفوس فنا می شوند.‏‎[40]‎

‏بالجمله اکثر مردم در مرتبۀ تجرّد مثالی خواهند بود و با همین تجرّد مثالی محشور می شوند،‏‎ ‎‏و قلیلی از برگزیدگان که تجرّد عقلانی پیدا کرده اند با داشتن آن مقام، محشور خواهند شد.‏‎[41]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ بدنی را که در قیامت و عالم آخرت موجود می شود، غیر از بدن مادیِ فعلی‏‎ ‎‏می دانند و آن را مُنشأ به انشاء نفس می شمارند:‏

‏سالک الی الله را به حسب نشئات وجودیه، مکان هایی است... مقام اول، نشئۀ طبیعیه و‏‎ ‎‏مرتبۀ ظاهرۀ دنیاویه است که مکان آن «ارض طبیعت» است... .‏

‏مقام دوم، مرتبۀ قوای ظاهره و باطنه که جنود مُلکیه و ملکوتیۀ نفس است که محل آن ها‏‎ ‎‏«ارض طبیعت انسان» است که این بُنیه و کالبد باشد.‏

‏و مقام سوم، نشئۀ غیبیۀ قلب سالک است که محل آن «بدن برزخی غیبی نفس» است که‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 405

‏به انشاء و خلاقیت خود نفس پیدا شود.‏‎[42]‎

‏نکتۀ مهمی که در بحث معاد جسمانی و روحانی مطرح است این است که مراد از عود‏‎ ‎‏روح به بدن در قیامت چیست؟ و مراد از بدن، چگونه بدنی است؟‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه با صراحت می فرمایند:‏

‏تعلّق روح به بدن بعد از مرگ، همان توجه نفس به حال خود است؛ زیرا بعد از این که سکرات‏‎ ‎‏موت رخ داد و ارتباط بدن با نفس قطع شد، مجدّداً نفس توجهی به بدن می کند. ‏

‏مگر تعلّق نفس به بدن و جسم، غیر از این است که نفس به بدن توجه پیدا کند؟! تعلّق مذکور‏‎ ‎‏به این معنا نیست که نفس دوباره داخل چیزی که آن را دور انداخته بود و حالا دیگر چیزی‏‎ ‎‏بیش از یک لاشه نیست، بشود. نسبت نفس با این جسدی که خاک شده و می پوسد، مثل‏‎ ‎‏نسبتش با اجسام دیگر است.‏‎[43]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند که: ‏

‏نفس... به تدریج از طبیعت خارج شود؛ تا این که سرانجام، بدن طبیعی با حرکت جوهری به‏‎ ‎‏بدن برزخی متبدّل شود؛ یعنی همین جسم طبیعی که دارای ماده است به تدریج به بدن‏‎ ‎‏برزخی متبدّل می شود؛ همان طور که در بدن طبیعی، غذاها به عوض ما یتحلّل متبدّل‏‎ ‎‏می شوند.‏‎[44]‎‏ ‏

‏ایشان می گویند:‏

‏بدن برزخی الآن موجود است ولی در ستر و حجاب بدن دنیایی است و این بدن ساتر او‏‎ ‎‏است و بدن برزخی ساتر و لباس و حجاب نفس است و آن، ساتر قلب است وقلب، ساتر روح‏‎ ‎‏است و روح، ساتر سرّ است و آن، ساتر لطیفۀ خفیّه است... الی غیر ذلک از مراتب. هر مرتبۀ‏‎ ‎‏نازله، ساتر مرتبۀ عالیه است.‏‎[45]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ عالَم پس از مرگ را متباین و در انتهای حیات دنیوی نمی دانند و‏‎ ‎‏می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 406

‏همین جسم طبیعی (از اُمّ الدماغ گرفته تا استخوان ذنَب) روز به روز با سیر کمالی وجودی و‏‎ ‎‏با حرکت از نقص به کمال، به حدی می رسد که تبدیل به جسم برزخی می شود. البته ما‏‎ ‎‏معمولاً از حرکت باطن ذات خود غفلت داریم؛ لذا عالم بعد الموت را متباین با حیات دنیوی‏‎ ‎‏گمان می کنیم؛ غافل از این که الآن هم عوامل و قوای عزرائیلیه و ملائکۀ عاملۀ عزرائیل، قوا‏‎ ‎‏و جسم و حیات طبیعی ما را به سمت عالم و حیات برزخی سیر می دهند و هم اکنون نیز ما‏‎ ‎‏را از عالم طبیعت نزع می کنند... منتها ما ملتفت این تبدیل و تبدّل نیستیم.‏‎[46]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند در دار آخرت، ماده و هیولی وجود ندارد. عبارت ایشان‏‎ ‎‏چنین است:‏

إنّ المادّة و الهیولیٰ لاوجود لهما إلاّ بالصورة و الفعلیة؛ بل لاوجود لهما فی النشأة‎ ‎الآخرة  أصلاً.‎[47]‎

‏و نیز می فرمایند:‏

‏و لقد اُشیر إلی ما ذکرنا فی لباس الرمز فی الکتاب الإلهی بقوله: ‏‏«‏وَ إنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ‎ ‎لَهِیَ  الْحَیَوَانُ‏»‏‏؛‏‎[48]‎‏ فإنّ مقتضی سریان الحیاة فی شراشر دار الآخرة ـ التی أوّل منزلها‏‎ ‎‏العالم  البرزخی... ـ أن لا یکون فیها المادّة الجسمیة التی هی مبدأ لکلّ موت و لیست فیها‏‎ ‎‏حیاة أصلاً.‏‎[49]‎

‏و نیز در همین زمینه می فرمایند:‏

‏و اُشیر إلی ذلک أیضاً فی النبوی المشهور: ‏«الدنیا مزرعة الآخرة»؛‏ فإنّ الدنیا إذا کانت‏‎ ‎‏مزرعة للآخرة، کانت الآخرة دارالحصاد؛ فإذا کانت الآخرة دارالحصاد لم یکن فیها قابلیة و‏‎ ‎‏هیولویة؛ فإنّ الهیولی بذاتها محلّ الزرع، و وجودها بلا زرعٍ لغوٌ و عبثٌ، تعالی عن أن یکون‏‎ ‎‏فی ملکه اللغو و العبث.‏‎[50]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در فرق بین امور دنیا و امور آخرت می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 407

‏امور آخرتی با دنیا فرق ها دارد: ذلّت در آخرت غیر از ذلّت در دنیا است؛ چنانچه نعمت ها و‏‎ ‎‏عذاب های آن جا مناسبت با این جا ندارد؛ نعمتش فوق تصور ما است؛ عذابش خارج از حوصلۀ‏‎ ‎‏ما است.‏‎[51]‎

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معاد جسمانی را به معنایی که خود تصویر می کنند، برای همۀ‏‎ ‎‏انسان ها ضروری می دانند و می فرمایند:‏

‏انسان مادام که در طبیعت است یک حقیقتِ دارای امتداد جوهری (طول و عرض و عمق)‏‎ ‎‏است... و وقتی از طبیعت بیرون رفت، جسم مثالی است. (البته نه این که مثالی شدن، این‏‎ ‎‏حقیقتِ دارای امتداد را تغییر دهد.) این جسم مادام که در طبیعت است، جسم خالص نیست،‏‎ ‎‏بلکه اختلاطی از جسم و لاجسم است (چون مقرون و منوط به هیولی است و هیولی، جسم‏‎ ‎‏نیست)... رها کردن جنبۀ لاجسمیّت، به مرتبۀ جسم مثالی رسیدن است و وقتی به آن مرتبه‏‎ ‎‏رسید، حرکت در حقیقتِ امتدادیۀ جوهریه اش، توقّف پیدا می کند.‏

‏چون اگر فرض شود که آن جا هم این حرکت ادامه دارد ـ یعنی اگر ممکن باشد که جسم‏‎ ‎‏حرکت را ادامه بدهد و از مرتبۀ مثال بگذرد و موجودی مجرّد و غیر جسم شود ـ دیگر امتداد‏‎ ‎‏جوهری (طول و عرض و عمق) نخواهد داشت و اگر این فرض درست باشد دیگر معاد،‏‎ ‎‏جسمانی نخواهد بود، بلکه معاد روحانی واقع خواهد شد.‏

‏ولی این طور نیست؛ برای این که عالم مثال، حرکت ندارد؛ ولذا اگر چه جهت عقلانیتِ انسان‏‎ ‎‏طبیعی زیاد باشد ولی حقیقتِ امتدادیۀ جوهریه اش که مثالی شده، جسم است. و لذا برای‏‎ ‎‏همۀ افراد انسان ـ بلا استثنا ـ معاد جسمانی وجود دارد و محال است که نباشد؛ زیرا نبودش‏‎ ‎‏بدین معنا است که انسان، مولود طبیعت نباشد.‏‎[52]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ هویّت انسان را وابسته به جسم نمی دانند و می فرمایند که رحلتِ‏‎ ‎‏بدون جسم، خللی در بحث معاد ایجاد نمی کند. ایشان می گویند:‏

‏انسان موجودی است که خلاصۀ عالم کبیر است. او موجودی است صاحب جسم و عقل و‏‎ ‎‏نفس که اگر بالفرض موقع ارتحال از این نشئه، رفض هیولای منضمّه و بدن قشری و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 408

‏کالبدی برایش ممکن باشد ـ به عبارت دیگر، بدون جسم رحلت کند ـ باز خللی در صحّت‏‎ ‎‏معاد و محشور شدن او پیش نمی آید؛ زیرا شخصیت و هویّتش باقی مانده است. در بقای‏‎ ‎‏هویّت و هذیّت، جسم اصلاً مدخلیتی ندارد.‏

‏در دنیا هم می بینیم که مثلاً پاداش و کیفر، برای دستی که وسیله و آلت فعل زدن واقع شده،‏‎ ‎‏نیست؛ زیرا اگر فرضاً آن دست قطع شود یا زیر ماشین بماند، باز شخص خاطی کیفر عملش‏‎ ‎‏را می بیند؛ چون مجرم او بوده  است.‏

‏بقای جسمیت در بقای شخصیت دخیل نیست. و بر فرض که جسم هم مرفوض شود،‏‎ ‎‏شخصیت باقی می ماند؛ ولیکن رفض جسمیت محال است.‏

‏چیزی که ممکن و طبیعی است و در رجوع به نشئۀ دیگر، حتمی و ناموس تکوینی به شمار‏‎ ‎‏می رود، مفارقت از هیولای منضمّه است که آن هم از اول در شخصیت انسان دخالت‏‎ ‎‏نداشت، بلکه در واقع مثل یک دایه بود که طفل در دامنش تربیت یابد.‏‎[53]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ تنها راه اثبات معاد جسمانی را قول به تجرّد روح به گونه ای که‏‎ ‎‏ملاصدرا ‏‏رحمه الله‏‏ تصویر نموده، می دانند و می فرمایند:‏

‏اگر کسی تجرّد را به طور مطلق منکر باشد لازم می آید که بسیاری از ضروریات را انکار‏‎ ‎‏نماید، از جمله انکار معاد جسمانی؛ گرچه گفته اند: «اگر کسی قائل به تجرّد باشد و وجود‏‎ ‎‏مجرّدات را در عالم بپذیرد، مستلزم انکار بسیاری از ضروریات است».‏‎[54]‎‏ ولیکن ما هر چه در‏‎ ‎‏قول به تجرّد تأمّل کردیم، نیافتیم که انکار ضروریاتی که آن ها گفته اند لازم آید.‏

‏به خلاف انکار تجرّد که حقیقتاً مستلزم انکار بسیاری از ضروریات دین است؛ زیرا اگر کسی‏‎ ‎‏بخواهد معتقد به معاد جسمانی باشد، جز با قبول و پذیرفتن تجرّد نفس، امکان ندارد.‏

‏اگر درختی را بسوزانند و خاکستر کنند و دوباره از آن خاکستر، درختی بسازند، این درخت‏‎ ‎‏مسلّماً همان درخت قبلی نخواهد بود. بلی ماده یکی است ولیکن در حقیقت، این درخت،‏‎ ‎‏همان درخت سابق نیست.‏

‏پس اگر بگوییم هویّت انسانی ـ اعم از ظاهر و باطن و هرچه دارد ـ همین بدن است، قول به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 409

‏معاد جسمانی امکان ندارد. قول به معاد جسمانی، جز از آن راهی که آخوند گفته است‏‎ ‎‏ممکن  نیست.‏‎[55]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند ابن سینا ‏‏رحمه الله‏‏ چون نتوانسته مسألۀ تجرّد برزخی را حل کند، در‏‎ ‎‏مسألۀ معاد جسمانی گرفتار شده است:‏

‏طبق این عقیده، شیخ نتوانست مرتبۀ برزخیه را درست کند تا مسألۀ معاد جسمانی را هم‏‎ ‎‏حل نماید. حال آن که اثبات مرتبۀ برزخیه برای نفس در اثبات معاد جسمانی دخالت تام دارد‏‎ ‎‏و بدون اثبات این مرتبه، ممکن نیست معاد جسمانی اثبات شود. لذا چون دیگران این معنا را‏‎ ‎‏تصحیح ننموده بودند، کسی را سراغ نداریم که قضیۀ معاد جسمانی را برهانی کرده باشد و از‏‎ ‎‏روی براهین علمیۀ عقلیه، آن را اثبات کرده باشد.‏

‏آخوند ‏‏[‏‏ملاصدرا‏‏]‏‏ اول کسی است که معاد جسمانی را برهانی کرده است... ما چون وجود‏‎ ‎‏مرتبۀ برزخیه را اثبات نموده ایم لذا برای نوع مردم نیز به معاد جسمانی قائلیم... نوع‏‎ ‎‏مردم،  حتی اطفال و بلکه حیوانات هم چون مرتبۀ متوسطۀ تجرّد برزخی دارند، معاد‏‎ ‎‏جسمانی هم دارند.‏‎[56]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند:‏

‏[‏‏در قیامت، همین جسم طبیعی در اثر استکمال وجودی به پیش می رود‏‏]‏‏ تا این که در‏‎ ‎‏قیامت، بدن و جسمی لطیف، به غایت لطافتی که حس بصر را یارای رؤیت آن نیست، ایجاد‏‎ ‎‏می گردد و این جسم، چنان تعلّقی به روح دارد که ابداً از آن تعصّی نمی کند و خودش هم‏‎ ‎‏دارای عرض و طول و عمق است... سرانجام در اثر تحولات و تبدّلات مغز و لبّ، به حد‏‎ ‎‏کمال رسیده، قشر ضخیم و بزرگ بدن محسوس را دور می اندازد، و این آخرین قدم تکامل‏‎ ‎‏دنیوی است که نهایت حدّ دار طبیعت به شمار می رود و اول قدم عالم برزخ است.‏

‏در عالم برزخ مرتبۀ ثانیۀ جسم، ظاهر می شود. از این لبّ صاف تر، لبّ اللباب است؛ یعنی‏‎ ‎‏نفس انسانی به اضافۀ بدنی که به مقام تجرّد رسیده است؛ بدنی با این لطافت، مثل ظلّ‏‎ ‎‏نفس است.‏‎[57]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 410

‏از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث معاد جسمانی این است که نسبت و رابطۀ جسم‏‎ ‎‏اخروی با جسم دنیوی چگونه است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه می فرمایند:‏

‏نمی توان گفت که اجسام مثالیه غیر از اجسام بدنیه است؛ خیر عین همین ابدان و اجسام‏‎ ‎‏طبیعیه است، ولی غافل گمان می کند که دوتا هستند. عین این بدن، آن جا (در عالم مثال)‏‎ ‎‏خواهد بود و در عینیت، تغییری نخواهد کرد. چنانچه مثلاً طفلی که بیست سال پیش نیم‏‎ ‎‏متر بود، حالا دو متر شده؛ آن وقت ریش نداشت ولی حالا ریش دارد.‏

‏نمی گوییم بعد از گذشت سال ها، جسم به همان حدّت و شدّت و طراوت اولیه باقی است.‏‎ ‎‏بلکه می گوییم اصل جسمیت و اصل بدن، بدون این که نظری به قد و مقدار آن بشود‏‎ ‎‏محفوظ است. جسم در جسمیتش بین عالم آخرت و قیامت، و عالم مادّی و طبیعی در حال‏‎ ‎‏ترقّی است. همین جسم «بعد کونه جسماً طبیعیاً» وارد نشئۀ برزخیه می شود و در آن جا‏‎ ‎‏جسمی اصفای از این جسم خواهد شد و معنی ترقّی جسم در جسمیّت هم همین است که‏‎ ‎‏جسم اکمل و اَصفیٰ شود.‏

‏همین جسم طبیعی است که جسم برزخی می شود، ولی دیگر حکم جسم طبیعی «بما أنّه‏‎ ‎‏جسمٌ طبیعی» در عالم برزخ جاری نیست. البته احکام «اصل الجسم» آن جا هم محفوظ‏‎ ‎‏است؛ چون جسم همان جسم است. جسم در عالم برزخ نسبت به جسم در عالم طبیعت، در‏‎ ‎‏جسمیت خود اکمل و اصفیٰ و اقویٰ است، ولی نسبت به زمانی که قیام ساعت بر پا خواهد‏‎ ‎‏شد، ضعیف تر می باشد... .‏

‏وقتی که پردۀ میان عالم برزخ و عالم غیب برداشته شد و غیب مطلق، مکشوف نفسِ محو و‏‎ ‎‏مجذوب شده گردید و به نحو مناسب بر او بروز و ظهور کرد، ظهور تام...در آن جا شدت و‏‎ ‎‏کمال جسمیتِ جسم و بدن به نهایت اندازه ای که برای نفس ممکن است، خواهد بود، و‏‎ ‎‏جسم به طور کامل، قوی و صلب و محکم و شدید خواهد شد.‏‎[58]‎

‏یکی از مفاهیم کلیدی و مهم در بحث معاد جسمانی و معاد روحانی، مفهوم «ماده»‏‎ ‎‏است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این باب می فرمایند:‏

‏باید به این نکته توجه داشت که لفظ «ماده» سبب ایجاد مغالطه ای برای آن هایی که مطالب‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 411

‏آخوند (ملاصدرا) و عقیدۀ او در این باب را در دست ندارند، شده است. بعضی گمان کرده اند‏‎ ‎‏که مراد آخوند از «ماده» همان مادۀ نفس است (که بدن باشد) و گفته اند: مراد آخوند از این که‏‎ ‎‏گفته: «در حشر و آخرت، صورت باقی است، نه ماده»، این است که بدن در روز حشر نخواهد‏‎ ‎‏آمد و در روز معاد باقی نخواهد بود و آنچه باقی است صورت است که همان نفس می باشد.‏‎ ‎‏آن که باقی نیست و نخواهد آمد بدن است و این معاد روحانی است، نه معاد جسمانی.‏

‏ولی ـ چنان که گفتیم ـ این اشتباه ناشی از خوب به دست نیاوردن کلمات استاد فن است.‏‎ ‎‏مراد آخوند از «ماده»، بدن نیست بلکه مراد وی هیولی است و مرادش از صورت، صورت‏‎ ‎‏جسمیه است.‏‎[59]‎

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معاد جسمانی را با همان تقریری که ملاصدرا ‏‏رحمه الله‏‏ ارائه فرموده،‏‎ ‎‏قائل هستند و می فرمایند:‏

‏مراد آخوند این است که صورت بدن، یعنی صورت جسمیه، در روز حشر عیناً خواهد آمد و‏‎ ‎‏باقی است... البته هیچ مانعی ندارد که صورت جسمیه باقی باشد ولی هیولی از بین برود...‏‎ ‎‏آخوند که فرمود در روز حشر «صورت» حاضر است یعنی صورت جسمیۀ همین بدن... .‏

‏جسم انسانی در روز معاد، دیگر هیچ گونه هیولایی نخواهد داشت. هیولایی که جسم دنیوی‏‎ ‎‏او بود دیگر آن جا موجود نیست و هیولای منضمّه را هم در طبیعت گذاشته و به کلّی خود را‏‎ ‎‏از رفاقت و مصاحبت آن ها دور نموده است... این تطهیر و تغسیل تکوینی است که به واسطۀ‏‎ ‎‏آن در جوهر ذات، انقلاب و تغییر و تبدّل حاصل می گردد؛ تبدّل از طبیعی بودن به ماورای‏‎ ‎‏طبیعی شدن. ‏

‏و البته تجدّد و تغیّر در آن به نحوی نیست که تغییر هویت و شخصیت بدهد... همان جسم‏‎ ‎‏بعینه مراتب را بالا می رود و در یکی از مراتبی که بالا می رود (که آخرین مرتبه است) هیولی‏‎ ‎‏از او جدا می شود و بودن او در عالم طبیعت تمام می شود. ولی تمام شدن پیوند او با عالم‏‎ ‎‏طبیعت سبب نمی شود که این جسم، همان جسم متوطّن در طبیعت نباشد؛ جسم همان‏‎ ‎‏است، منتها وطنش عوض شده؛ بودنش در افق طبیعت تمام شده و وارد سرحد ماورای‏‎ ‎‏طبیعت گردیده، با همان شخصیتی که در عالم طبیعت داشت... .‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 412

‏پس بدن یک شخصیت دارد و نفس یک شخصیت دیگر؛ منتها حافظ شخصیت بدن، نفس‏‎ ‎‏است. نه این که شخصیت نفس، عین شخصیت بدن باشد... این جسم مادام که در طبیعت‏‎ ‎‏بود به تمام معنا جسم نبود، بلکه بین «محوضة القوّة» و «صرافة الفعلیة» در حرکت بود و‏‎ ‎‏چیزی که این طور باشد استقلال پیدا نکرده؛ پس جسم دنیوی مستقل نیست... .‏

‏چنین موجودی بعد از آن که از حرکت ایستاد و مستقل شد، به جایی می رسد که تمام‏‎ ‎‏قوّه هایش به فعلیت رسیده و نقصانش از بین می رود (و معنی رها کردن هیولی توسط جسم‏‎ ‎‏هم همین است)... . پس همان طور که گفتیم، بدن انسانی در آخرت بعینه خواهد آمد.‏‎[60]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به مناسبت، به بحث رجعت اشاره می کنند و می فرمایند:‏

‏حال که در حالت تغییر و تبدیل تدریجی، اثبات شد که جسم فعلی حقیقتاً همان جسم قبلی‏‎ ‎‏است، می گوییم که حالت «تدریج» با«دفعةً واحدة» در این معنا فرقی ندارد. اگر فرض شود که‏‎ ‎‏نفسی قدرت داشته باشد دفعتاً این جسم و بدن را معدوم کند و باز دفعتاً جسم و بدن دیگری‏‎ ‎‏ایجاد و انشاء کند، این جسم بدون شائبۀ مجاز،  همان جسم و عین او است (همان طور که در‏‎ ‎‏حالت تدریج به اثبات رساندیم و سرّ وحدت و عینیت را  هم  گفتیم).‏

‏در رجعت، اگر نفس شریف حسین ‏‏علیه السلام‏‏ جسمی را انشاء کرد، همان جسم حقیقتاً جسم آن‏‎ ‎‏حضرت است و عین همان جسم است که در طفولیت داشته. بله البته جسمی که در کربلا‏‎ ‎‏داشت فعلاً حقیقتاً جسم شریف آن حضرت نیست.‏‎[61]‎

جمع بندی و نتایج فصل دوم

‏آراء و اندیشه های حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در باب معاد جسمانی و معاد روحانی را با توجه به‏‎ ‎‏آنچه در این فصل آوردیم، می توان به صورت زیر ارائه داد:‏

‏1. دنیا، نشئۀ زندگی مادی و آخرت، نشئۀ زندگی معنوی است.‏

‏2. قیامت از مصادیق غیب است.‏

‏3. حیات حقیقی انسان، حیات اخروی و ماوراء الطبیعی است.‏

‏4. عالم آخرت بر ما مجهول است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 413

‏5. معاد، مصداق عالم غیب مطلق است.‏

‏6. وجه تسمیۀ معاد، «عود الی الله » و قُرب به عالم اُلوهیت است.‏

‏7. همۀ ادیان بر ماوراء الطبیعی بودن معاد اجماع دارند.‏

‏8. مرگ برای همه، قهری و به معنای عبور از شهادت به غیب و از طبیعت به عالم‏‎ ‎‏تجرّد است.‏

‏9. جهان آخرت چون مادّی نیست، با ارادۀ انسان اصطکاک پیدا نمی کند.‏

‏10. جهان آخرت، نشئۀ ثانیۀ غیبیۀ ابدیه است و لذا معشوق فطرت آدمی است.‏

‏11. برپایی قیامت، نتیجۀ قهری حرکت جوهری و رو به تجرّد انسان است.‏

‏12. قول به تجرّد، از مبانی اثبات معاد است و اگر موجودی مجرّد نباشد، حشر و نشر و‏‎ ‎‏معاد ندارد.‏

‏13. حیواناتی که تجرّد خیالی دارند، معاد و حشر خواهند داشت.‏

‏14. بدن قیامت، غیر از بدن دنیا است و آن بدن به انشاء نفس موجود می شود، نه این که‏‎ ‎‏روح در آن داخل شود.‏

‏15. مراد از تعلّق روح به بدن در قیامت، در حقیقت همان توجه نفس به حالِ خود است.‏

‏16. بدن طبیعی با حرکت جوهری به بدن برزخی تبدیل و مجرّد می شود و هیولی را‏‎ ‎‏رها  می کند.‏

‏17. بدن برزخی الآن موجود است، نه این که بعداً خلق شود؛ منتها در حجاب بدن‏‎ ‎‏دنیوی است.‏

‏18. الآن قوای عزرائیلیه و ملائکۀ عاملۀ عزرائیل، دم به دم، ما را از عالَم طبیعت نَزع‏‎ ‎‏می کنند و به سمت حیات برزخی سیر می دهند؛ منتها ما غافلیم.‏

‏19. در جهان آخرت، ماده به معنای هیولی وجود ندارد و این معنا در آیۀ ‏‏«‏إنَّ الدَّارَ‎ ‎الآْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ‏»‏‎[62]‎‏ به صورت رمز بیان شده است.‏

‏20. از نبوی مشهور ‏«الدنیا مزرعة الآخرة»‏ استفاده می شود که هیولی محل زرع است‏‎ ‎‏ولذا در آخرت که یوم الحصاد است، وجود ندارد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 414

‏21. چون عالم مثال حرکت ندارد، لذا حقیقت امتدادیۀ جوهریۀ همۀ انسان ها در عالم‏‎ ‎‏مثال باقی است و به این معنا، معادِ همگان جسمانی است.‏

‏22. در معاد جسمانی آنچه ضروری است صورت جسمیه است، نه هیولی و بدن دنیوی.‏

‏23. کسانی مثل مرحوم مجلسی ـ صاحب ‏‏بحار الانوار ‏‏ـ که منکر تجرّد غیر خدا هستند،‏‎ ‎‏معاد جسمانی را نمی توانند اثبات کنند.‏

‏24. به نظر حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ قول به معاد جسمانی تنها بر مبنای ملاصدرا ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏برهانی است.‏

‏25. بدنی که انسان در قیامت با آن محشور می شود، مجرّد و ظلّ نفس است.‏

‏26. جسم اخروی همان جسم دنیوی است، البته به نحو اتمّ و اشدّ و اَصفیٰ، به گونه ای‏‎ ‎‏که شخصیت و وحدت برقرار است.‏

‏27. مراد از ماده ای که در آخرت وجود ندارد، هیولی است، نه مادۀ نفس که همان‏‎ ‎‏بدن  باشد.‏

‏28. شخصیت بدن اخروی غیر از شخصیت نفس اخروی است؛ ولی حافظ شخصیت‏‎ ‎‏بدن، نفس است.‏

‏29. در مسألۀ «رجعت» می توان گفت: نفس ولیّ الهی ـ مثل امام حسین ‏‏علیه السلام‏‏ ـ جسم‏‎ ‎‏مجرّد خود را دفعتاً انشاء می کند؛ در عین حال این جسم، حقیقتاً عین همان جسم قبلی‏‎ ‎‏است و شخصیت و وحدتش محفوظ  است.‏

‏30. معاد جسمانی از دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ بدین معنا است که در آخرت، جسم‏‎ ‎‏نیست ولی جسمانیت و انتساب و تعلّق به جسم به نحو هوهویت باقی است.‏

فصل سوم حقیقت بهشت و جهنم چیست؟

‏دو رکن اساسی بحث معاد، مسألۀ بهشت و دوزخ است. عموم مردم گمان می کنند‏‎ ‎‏بهشت و دوزخ دو مکان هستند، همچون مکان های همین دنیا؛ در حالی که واقعیت و‏‎ ‎‏حقیقت چیز دیگری است. در این فصل به طور گذرا آراء و نظرات حضرت امام‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 415

‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در باب حقیقت بهشت و جهنم را می بینیم:‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏چنانچه فلاسفۀ بزرگ گفته اند و از قرآن کریم نیز ظاهر می شود، غیر از «بهشت جسمانی» که‏‎ ‎‏بیش تر آیات قرآن در توصیف آن وارد شده و آن، منزلگاه ثواب بهشتیان است، مقامات و‏‎ ‎‏مراتب دیگری از برای بهشت است که از مقام ثواب بیرون است و آن از مقامات معنویه و‏‎ ‎‏لذّات روحیه است... و کسانی که به این مقامات معنویه رسیده اند به بهشت جسمانی که مقام‏‎ ‎‏ثواب الهیه است نظر ندارند و از آن اعراض کنند و به مقامات معنویه سرگرم شوند.‏‎[63]‎

‏امام خمینی حقیقت بهشت جسمانی را ملکوت اعمال می دانند و می فرمایند:‏

‏حقیقتِ جنّت جسمانی، صور غیبیۀ ملکوتیۀ اعمال است.‏‎[64]‎

‏و نیز می فرمایند:‏‎[65]‎

‏بالجمله: صورت بهشت و جهنم جسمانی، همان صور اعمال و افعال حسنه و سیّئۀ بنی آدم‏‎ ‎‏است که در آن عالم به آن ها رجوع کنند؛ چنانچه در آیات شریفه نیز به آن اشاره و تلویح‏‎ ‎‏شده؛ مثل قول خدای تعالی: ‏‏«‏وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً‏»‏‎[66]‎‏ و قوله ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏: ‏«إنّما هی أعمالکم‎ ‎تردّ إلیکم»‎[67]‎‏.‏

‏و در همین زمینه می فرمایند:‏

‏از برای هر یک از اعمال حسنه و افعال عبادیه صورتی است باطنی ملکوتی، و اثری است در‏‎ ‎‏قلب عابد؛ اما صورت باطنیۀ آن همان است که تعمیر عوالم برزخ و بهشت جسمانی به آن است.‏‎[68]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد «علم المعارف» می فرمایند:‏

‏«علم المعارف» اعمالی است قلبی و جذباتی است باطنی که نتیجۀ آن اعمال و جذبات و‏‎ ‎‏صور باطنۀ آن ها، صورت جنّت ذات و بهشت لقا است.‏‎[69]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 416

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد حقیقت جهنم می فرمایند:‏

‏دار طبیعت، صورت جهنم است؛ چنانچه جهنم، باطن دار طبیعت است.‏

‏دنیا و هر چه در آن است، جهنم است که باطنش در آخر سیر، ظاهر شود.‏

‏طبیعت متن جهنم است؛ در آن عالم ظهور که می کند طبیعت، جهنم است.‏

‏باطن این طبیعت، جهنم است؛ اقبال به طبیعت، اقبال به جهنم است.‏

‏جهنم و عذاب های گوناگون عالم ملکوت و قیامت، صورت های عمل و اخلاق خود تو است...‏‎ ‎‏جهنم نیست جز باطنِ عمل های ناهنجار تو. ظلمت ها و وحشت های برزخ و قبر و قیامت‏‎ ‎‏نیست؛ جز ظلّ ظلمانی اخلاق فاسده و عقاید باطلۀ بنی الانسان... اگر اعمال بنی الانسان‏‎ ‎‏نبود و صورت های غیبی عمل های زشت ما نبود، جهنمی نبود و همۀ عالم غیب بَرْد و‏‎ ‎‏سلامت بود.‏‎[70]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در تفاوت عذاب دنیا و عذاب آخرت می فرمایند:‏

‏تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت و غیر آن ها را که شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و‏‎ ‎‏عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی، بد قیاس کردی... ادراک تو در این عالم ناقص و کوتاه است.‏‎[71]‎

‏و در مورد خلود در جهنم می فرمایند:‏

‏کسی که مخلّد در ارض طبیعت گردد، باطن آن در عالم دیگر جلوه کند، و آن، خلود در عذاب‏‎ ‎‏جهنم است.‏‎[72]‎

‏ایشان در مورد حقیقت بهشت و جهنم چنین می فرمایند:‏

‏و بالجمله: عالم «ملکوت اعلیٰ»، عالم بهشت است که خود، عالم مستقلی است و نفوس‏‎ ‎‏سعیده سوق داده می شود به سوی آن، و عالم جهنم، «ملکوت سفلیٰ» است که نفوس شقیّه‏‎ ‎‏به سوی آن مسافرت کند. ولی آنچه به آن ها در هر یک از دو نشئه رجوع می کند، صورت‏‎ ‎‏بهیّۀ حسنه یا مؤلمۀ مُدهشۀ اعمال خود آن ها است.‏‎[73]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 417

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ آتش جهنم را همان باطن ذات انسان می دانند و می فرمایند:‏

‏اساس عذاب الهی بر اعمال ما است. هر عملی که از ما صادر می شود در آن عالم یک‏‎ ‎‏صورت دارد که ردّ بر انسان می شود. این طور نیست که عذاب آخرت شبیه عذاب های دنیایی‏‎ ‎‏باشد که مأمورین بیایند بِکشندش و ببرندش. از باطن ذات انسان آتش طلوع می کند. اساس‏‎ ‎‏جهنم، انسان است و هر عملی که از انسان صادر می شود. شدت و مدت عمل، بر شدت و‏‎ ‎‏مدت عذاب می افزاید.‏‎[74]‎

‏و نیز می فرمایند:‏

‏بهشت و دوزخ از کار انسان پیدا شده است. در کار انسان است که یا عمل صالح است یا کار‏‎ ‎‏خوب است که مبدأ تحقّق بهشت است، یا اعمال غیر صالح و فاسد که مبدأ دوزخ است.‏‎[75]‎

‏و در همین زمینه می فرمایند:‏

‏جهنم و عذاب های گوناگون عالم ملکوت و قیامت، صورت های عمل و اخلاق خود تو است.‏‎ ‎‏تو به دست خود، خویشتن را دچار ذلّت و زحمت کردی و می کنی؛ تو با پای خود به جهنم‏‎ ‎‏می روی و به عمل خود، جهنم درست می کنی. جهنم نیست جز باطن عمل های ناهنجار تو.‏‎ ‎‏ظلمت ها و وحشت های برزخ و قبر و قیامت، نیست جز ظلّ ظلمانی اخلاق فاسده و عقاید‏‎ ‎‏باطلۀ بنی الانسان.‏‎[76]‎

جمع بندی و نتایج فصل سوم

‏از آنچه در این فصل آوردیم، نتایج زیر به دست می آید:‏

‏1. بهشت از دیدگاه قرآن، ذومراتب است و غیر از بهشت جسمانی، مراتب معنوی و‏‎ ‎‏لذات روحی فراوان دیگری وجود دارد که صاحبان این مقامات، نظری به بهشت‏‎ ‎‏جسمانی ندارند.‏

‏2. حقیقت بهشت جسمانی، صور غیبیۀ ملکوتیۀ اعمال است.‏

‏3. بهشت جسمانی، باطن اعمال خود ما است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 418

‏4. طبیعت، ظاهری دارد و باطنی، که باطن آن جهنم است.‏

‏5. باطنِ طبیعت ـ یعنی جهنم ـ در آخر سیر ظهور می کند.‏

‏6. ظلمت و وحشت برزخ و قبر و قیامت، چیزی جز سایۀ ظلمت اخلاق فاسده و‏‎ ‎‏عقاید باطله نیست.‏

‏7. خلود در ارض طبیعت، به صورت عذاب جهنم ظهور خواهد کرد.‏

‏8. بهشت، عالم ملکوت اعلی و جهنم، عالم ملکوت سفلیٰ است.‏

‏9. بهشت و دوزخ به وسیلۀ اعمالِ ما ساخته می شوند.‏

‏10. حقیقت آتش جهنم، از جنس آتش های دنیا نیست، بلکه از باطن ذات انسان‏‎ ‎‏طلوع  می کند.‏

فصل چهارم سخن نهایی در اساس معاد از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در بیانی رسا و سخنی گویا، اساس معاد و بهشت و دوزخ را‏‎ ‎‏به گونۀ زیر تبیین می فرمایند:‏

‏و الحاصل: اساس معاد و جنّت و جهنم بر مطالبی است که حالا بیان می کنیم:‏

‏شکی نیست که قلب انسان در ابتدای تولد، مثل آینۀ دو رویی است که یک روی آن به طرف‏‎ ‎‏عالم غیب و روی دیگرش به طرف عالم حسّ و شهادت است؛ تا کدام رو را ببندد و کدام را‏‎ ‎‏باز کند.‏

‏باز شکی نیست که همۀ موجودات عالم طبیعت که از روز اول که به دنیا می آیند ـ خواه سعید‏‎ ‎‏باشند، خواه شقی و خواه انسان باشند، خواه حیوان ـ قدم به قدم به طرف مرگ حرکت‏‎ ‎‏می کنند و خروج از عالم طبیعت در جوهرۀ ذات همۀ آن ها نهفته است.‏

‏این حرکت، حرکتی است از طبیعت به سوی ماورای طبیعت و در این حرکت، فرقی بین‏‎ ‎‏انبیای عظام و اولیای کرام، با اَشقی الاشقیا وجود ندارد. حرکت همه رو به عالم دیگر و پشت‏‎ ‎‏به این عالم است؛ گر چه در این حرکت ذاتی، از این جهت که مادۀ یکی از آن ها طوری است‏‎ ‎‏که مثلاً تا صد سال استعداد قبول صور دارد و دیگری تا بیست سال، با هم متفاوتند.‏

‏البته هر ماده ای که لایق قبول فیض باشد از مبادی عالیه، لاینقطع به او فیض می رسد و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 419

‏ماده هم تا تمام شدن استعدادهایش، قبول صور مختلف می کند. ممکن است فردی نبیّ یا‏‎ ‎‏ولیّ باشد و بیست سال عمر کند، یا شقی باشد و صد سال عمر کند، یا بر عکس نبیّ باشد و‏‎ ‎‏هزار و پانصد سال عمر کند و یا شقی باشد و سی سال عمر کند. کاری نداریم که مقدار‏‎ ‎‏عمرها مختلف است، آنچه مهم و قطعی است این است که همه در این جوهرۀ طبیعت‏‎ ‎‏سیر  می کنند.‏

‏در این سیر، یکی از اول لیلۀ مظلمۀ عالم طبیعت که راه می افتد تا مطلع الفجر ‏‏«‏سَلاَمٌ هِیَ‎ ‎حَتَّیٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ‏»‏‎[77]‎‏ با کمال سلامتی می آید و صفحۀ قلبش در تمام طول مسیر رو به سوی‏‎ ‎‏عالم ماورای طبیعت دارد. پس از اول هر چه در این آیینه افتاده شعاع عالم غیب بوده و جز‏‎ ‎‏اشعۀ آفتاب حقیقت چیزی بر آن نتابیده است. این دسته از انسان ها، عشّاق آن نورند و به‏‎ ‎‏چیز دیگری توجه ندارند و نمی خواهند که در صفحۀ دلشان به جز نور او چیزی  بتابد.‏

‏در مقابل این ها، یک دستۀ دیگر از روز اول، صفحۀ دل را به طرف عالم طبیعت گردانده اند و‏‎ ‎‏پشت قلب را به طرف بالا نموده اند. این ها وقتی که از دار طبیعت بیرون می روند ذواتی‏‎ ‎‏هستند متحد با ملکات سیّئه و انبان هایی هستند پر از اوصاف منفی: ‏‏«‏فَبِمَا‎ ‎کَسَبَتْ  أیْدِیکُمْ‏»‏‏.‏‎[78]‎

‏این دو دسته، در این که از روز اول وجود یافتن، قدم به قدم به طرف منزل دیگری بیرون از‏‎ ‎‏دار طبیعت در حرکتند، مشترک هستند:‏

‏هم اشرف موجودات که در مکّه متولد شد، و هم آن وجود شقیّ و پستی که چند سال بعد از‏‎ ‎‏ایشان متولد شد، هر دو به طرف خروج از طبیعت می رفتند و در این معنا هیچ تفاوتی با‏‎ ‎‏هم  نداشتند.‏

‏ولی در این سیر قهری، صفحۀ نازنین قلب یکی به تمام معنا به طرف بالا و عالم ماورای‏‎ ‎‏طبیعت باز شده، به نحوی که او جز خاطر دوست، خاطر دیگری را نمی خواهد و تنها در صدد‏‎ ‎‏جلب رضای او است و هر چه را از دوست می رسد نیکو می خواند؛ اگر دندان مبارکش را‏‎ ‎‏بشکنند می گوید نیکو است چون رضای او است، و اگر پیشانی مبارکش را بشکنند می گوید‏‎ ‎‏نیکو است چون مورد رضای او است؛ یعنی به راه دوست «ضرب الحبیب ذبیب»‏‎[79]‎‏ است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 420

‏ولی خدا می داند آن دیگری که دو سال بعد به دنیا آمد و در اصل خروج از عالم طبیعت هم با‏‎ ‎‏رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏شرکت داشت، صفحۀ قلبش رو به کجا باز بود؟ البته او هم با سیر قهری رو‏‎ ‎‏به بالا و افق برتر از طبیعت می رفت، ولی آیینۀ قلبش رو به سمت پایین بود و اثرات طبیعت‏‎ ‎‏در آن نمایان می شد و هیچ نوری از عالم غیب به این قلب منکوس نمی رسید.‏‎[80]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 421

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1370 ش.‏

‏2. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.‏

‏3. ‏‏تصحیح الاعتقاد‏‏، شیخ مفید، محمد بن نعمان، قم، منشورات رضی، 1363 ش.‏

‏4. ‏‏تعلیقة علی الفوائد الرضویه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏5. ‏‏تقریرات فلسفۀ امام خمینی‏‏، سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی،  1381 ش.‏

‏6. ‏‏جهاد اکبر، ‏‏امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش. ‏

‏7. ‏‏ره عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1368 ش.‏

‏8. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1369 ش.‏

‏9. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1377  ش.‏

‏10. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371 ش.‏

‏11. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏12. ‏‏علم الیقین‏‏، ملا محسن فیض کاشانی، قم، انتشارات بیدار، 1358 ش.‏

‏13. ‏‏الکافی،‏‏ محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏14. ‏‏کشف الاسرار، ‏‏امام خمینی، قم، انتشارات مصطفوی.‏

‏15. ‏‏مسند احمد‏‏، احمد بن محمد بن حنبل، مصر، المطبعة المیمنیه، 1313 ق.‏

‏16. ‏‏معاد از دیدگاه امام خمینی، ‏‏تبیان، دفتر سی ام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1378  ش.‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 422

  • )) زمر (39): 9.
  • )) انعام (6): 50.
  • )) انبیاء (21): 7.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، تبیان دفتر سی ام، ص 256، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 256 و 257.
  • )) ر.ک: همان، ص 251.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 251.
  • )) ر.ک: بحار الانوار، ج 7، ص 43، ح 19؛ مسند احمد حنبل، ج 2، ص 315 و 499.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 253.
  • )) حج (22): 2.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 308 و 309، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 21 ـ 24.
  • )) همان، ص 314، به نقل از شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 249.
  • )) همان، ص 8، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 59.
  • )) همان، ص 59 و 60، به نقل از: بحار الانوار، ج 58، ص 104.
  • )) همان، ص 118.
  • )) همان، ص 120 و 121.
  • )) همان، ص 141.
  • )) همان، ص 171.
  • )) همان، ص 173، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 179، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 95.
  • )) همان، ص 205، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 205.
  • )) همان، ص 208، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 248 و 249.
  • )) همان، ص 2، به نقل از کشف الاسرار، ص 311 و 312.
  • )) همان، ص 2 و 3، به نقل از پیام امام رحمه الله به گورباچف، صحیفۀ امام، ج 21، ص 222.
  • )) همان، ص 3، به نقل از صحیفۀ امام، ج 9، ص 11.
  • )) همان، ص 4، به نقل از مصاحبه پروفسور الگار آمریکایی با امام، صحیفۀ امام، ج 11، ص 450.
  • )) همان، ص 4، به نقل از آداب الصلاة، ص 263.
  • )) همان، ص 7، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 13، به نقل از صحیفۀ امام، ج 3، ص 228.
  • )) همان، ص 15، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) اعراف (7): 34.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 15 و 16، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 186 و 187.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 16، به نقل از شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 101 و 102.
  • )) همان، ص 17، به نقل از شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 101.
  • )) همان، ص 21 و 22، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 37، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 198 ـ 200.
  • )) همان، ص 38 و 39، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار. در زمینۀ اعتقاد امام رحمه الله به حشر حیوانات ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 46 و 47.
  • )) ر.ک: کافی، ج 3، ص 235؛ تصحیح الاعتقاد، ص 213 و 215؛ بحار الانوار، ج 58، ص 81.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 45 و 46، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 56، به نقل از آداب الصلاة، ص 102 و 103.
  • )) همان، ص 74، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 74 و 75، به نقل از آداب الصلاة، ص 91.
  • )) همان، ص 75، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 195، به نقل از شرح دعاء السحر، ص 66.
  • )) عنکبوت (29): 64.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 196، به نقل از تعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 140.
  • )) همان، ص 197.
  • )) همان، ص 202 و 203، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 86 و 87.
  • )) همان، ص 220 و 221، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 227.
  • )) مرحوم مجلسی در بحار الانوار (ج 58، ص 104 و 105) منکر تجرد روح شده است.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 228، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.
  • )) همان، ص 229، 230 و 231.
  • )) همان، ص 233 و 234.
  • )) همان، ص 234 و 235.
  • )) همان، ص 240.
  • )) همان، ص 241 تا 245.
  • )) همان، ص 247 و 248.
  • )) عنکبوت (29): 64.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 290، به نقل از کشف الاسرار، ص 172 و 173.
  • )) همان، ص 292، به نقل از سرّ الصلاة، ص 25.
  • )) همان، ص 293، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 362 و 363.
  • )) کهف (18): 49.
  • )) علم الیقین، ج 2، ص 884.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 294، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 437.
  • )) همان، ص 297، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 413.
  • )) همان، ص 301 و 302، به ترتیب نقل از شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 45 ـ 46؛ ره عشق، ص 30؛ صحیفۀ امام، ج 8، ص  328؛ جهاد اکبر، ص 32 و شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 141 و 142.
  • )) همان، ص 315، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 20 و 21.
  • )) همان، ص 319، به نقل از شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 55.
  • )) همان، ص 322 و 323، به نقل از شرح چهل حدیث، ص 361 ـ 363.
  • )) همان، ص 347، به نقل از صحیفۀ امام، ج 19، ص 113.
  • )) همان، ص 349، به نقل از صحیفۀ امام، ج 7، ص 172.
  • )) همان، ص 349، به نقل از شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 141 و 142.
  • )) قدر (97): 5.
  • )) شوری (42): 30.
  • )) ذبیب: مدافع و حامی.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 130 ـ 132، به نقل از تقریرات فلسفه، اسفار.